آمارتیا سن در کودکی در هند بریتانیا، وقتی متوجه شد که رقابت ورزشی محلی بر قیمت ماهی در کلکته تأثیر میگذارد، درس اولیه اقتصاد را آموخت. همانطور که او در کتاب خاطرات جدیدش Home in the World توضیح می دهد، بسته به اینکه کدام تیم در یک مسابقه فوتبال برنده شود، نوع ماهی که طرفداران او برای شام تعطیلات ترجیح می دهند بلافاصله قیمتش افزایش می یابد. سن می نویسد: «اقتصاد ابتدایی افزایش قیمت ها به دلیل افزایش ناگهانی تقاضا، بلافاصله جالب بود.
پسر جوان که اسیر قیمت ماهی شده بود، برنده جایزه نوبل اقتصاد شد و در حال حاضر استاد اقتصاد و فلسفه در دانشگاه هاروارد است. با این حال، کتاب نفیس و دلگرمکننده او مدتها قبل از این دستاوردها به پایان میرسد: «خانه در جهان» بر سالهای شکلگیری رود سن تمرکز دارد و ریشههای علایق آکادمیک او را در تجربیات اولیهاش آشکار میکند.
این تجربیات بسیار گسترده بود و برای کسی که سن آن را "کنجکاوی حریصانه در مورد دنیای اطراف ما" توصیف می کند، مناسب بود. او در سال 1933 در یک خانواده هندو در بنگال آن زمان به دنیا آمد. با تقسیم هند در سال 1947، خانه والدین سن در داکا به بخشی از پاکستان شرقی تازه ایجاد شده تبدیل شد. (داکا اکنون پایتخت بنگلادش است.) با این حال، در آن زمان، سن با پدربزرگ و مادربزرگش برای تحصیل در مدرسه مترقی در Santiniketan که توسط شاعر برنده جایزه نوبل، Rabindranath Tagore، همکار پدربزرگ سن تأسیس شده بود، زندگی می کرد.
سن عمیقاً تحت تأثیر تحصیلات مدرسه غیرمتعارف خود بود که بر آزادی و عقل تأکید داشت. او همچنین گفتگوهای طولانی در آشپزخانه را با مادربزرگش، ماما، که به او در مورد سطوح بالای مرگ و میر مادران و نوزادان در هند آموزش داده است، شرح می دهد، موضوعاتی که او به مطالعه ادامه خواهد داد.
او همچنین از رنجی که در طول قحطی در بنگال در سال 1943 شاهد بود، که بین 2 تا 3 میلیون نفر را کشت، به شدت متاثر شد. مردان، زنان و کودکان گرسنه از استان های روستایی در راه خود به کلکته از محله او عبور کردند، جایی که آنها عمدتاً بیهوده به کمک دولتی امیدوار بودند. دههها بعد، سن کتاب فقر و گرسنگی را مینویسد و استدلال میکند که چنین فجایعی اغلب کمتر به دلیل کمبود مواد غذایی است تا تقاضای رو به رشد، که قیمت غذا را از دسترس فقرا خارج میکند.
هنگامی که سن 10 ساله بود، یک مزدور مسلمان که توسط یک گروه هندو مورد ضربات چاقو قرار گرفته بود، برای کمک به خانه خانواده اش رفت. این مرد در جریان شورشهای خشونتآمیز مسلمانان و هندوها، در محلهای هندینشین، شغلی با دستمزد کم گرفت، اگرچه از خطر آگاه است. او بر اثر جراحات جان باخت و مرگ او مانند گرسنگی، سن را برای مدتی طولانی به خود مشغول کرد. او گفت: «من به گستره عظیم فقر در غارت همه آزادیهای انسانی اعتراف کردم - حتی اگر آزادی خطر کشته شدن را نداشته باشد.»
خشونت فرقه ای به سن، یک ملحد، خطرات تقلیل مردم به هویت واحد را نشان می دهد. او گفت: "هویت بنگالی همیشه برای من مهم بوده است، بدون اینکه به اندازه کافی تهاجمی باشد تا وفاداری های دیگر من به حرفه، سیاست، ملیت و وابستگی های دیگر، از جمله وفاداری مشترک من با همه افراد دیگر را از بین ببرد." این اعتقاد به انسانیت مشترک و تعهد همراه به شمول و مدارا برای کار سن مهم است، از جمله تمایل او به پیوند دادن نظریه های اقتصادی انتزاعی با افراد واقعی و مشکلات واقعی.
اعتقادات سن با سالها مطالعه و بحث سیری ناپذیر تقویت شد. او مدرک لیسانس خود را در کلکته به یاد می آورد، جایی که ساعت ها در یک کافی شاپ محلی با همکلاسی هایش صحبت می کرد. او نوشت: «جنجال بر سر مارکس سرگرم کننده بود. از آنجا به کالج ترینیتی در انگلستان رفت. او با ورود به لندن در یک عصر آرام در راه کمبریج، تنها شش سال پس از استقلال هند، یادآور شد: بیشتر جهان تحت حاکمیت بود. .
خانه در جهان بیشتر به عنوان یک زندگینامه روشنفکرانه خوانده می شود تا به عنوان یک خاطرات معمولی. نویسنده سخاوتمند به بسیاری از متفکرانی که از او الهام گرفتهاند اعتبار میدهد و تجربیات علمی آنها را به تفصیل شرح میدهد. (او به یک مربی مهم، اقتصاددان ایتالیایی، پیرو سرافا، تبریک می گوید که به من کمک کرد "مرا در مورد حماقتش متقاعد کنم.") با این حال، سن کمی در مورد زندگی درونی خود فاش می کند. او در دوران دانشجویی تجربه دردناکی از سرطان دهان و پرتودرمانی داشت. حتی این مصیبت بیشتر به صورت علمی توصیف می شود تا احساسی. او در پایان کتاب به تندی بیان می کند که در سال 1960 با نابانیتا دیو، «شاعر، نویسنده و منتقد ادبی» ازدواج کرده است و در پاراگراف بعدی به همان تندی می نویسد که ازدواج ما متأسفانه در سال 1973 به طلاق ختم شد. سن می تواند در مورد معشوقه اولش در کمبریج خیلی بیشتر از همسر اولش بگوید.
علیرغم این شرط، سن چنان راوی جذاب و جذابی است که خلاصهای از نزاعها درباره اقتصاد کینزی را جذاب میکند - البته برای مردم عادی قابل درک نیست. با توجه به ذهن بزرگ و علایق سرگردان متعدد او، واضح است که حرفه او می توانست در مسیرهای مختلفی پیش رود. اکنون، در اواخر دهه 1980، سن خاطرنشان می کند که "یک زمانی وسوسه شد که یک "داستان واقعی کلکته" بنویسد - و شاید روزی من این کار را بکنم."
فقط می توان امیدوار بود.
[ad_2]
مقالات مشابه
- Canberra's sunny spring days set to disappear with snow forecast for nearby mountains
- کنکور ۱۴۰۰ و برنامه ریزی آن
- مردم گامبیا در رقابتی برای ریاست جمهوری رای می دهند که دیکتاتور سابق در آن شرکت نخواهد کرد
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- فرانسه معترضان نگرانی نژادپرستی دیگر سیستمیک بی عدالتی
- آخرین: 3-بخش بازیکن فوتبال در آلمان است ویروس
- داشتن اسباب بازی تحریک آمیز فقط تحت این شرایط کار می کند
- آخرین: امیان می پرسد برای سقوط, نقد و بررسی
- جدیدترینهای «لباس بچگانه»:
- چرا یک روستای مکزیکی برای بازگرداندن ماهی از انقراض لازم است؟